جوکر

حتما بخونید

جوکر

حتما بخونید

کودکی ها...

کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
میشدم پروانه خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوجی نبود
باری ما جفت و طاقی ساده بود
قهر میکردم به شوق آشتی
عشقهایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود

قطار


قطار می‌رود
تو می‌روی
تمامِ ایستگاه می‌رود...
و من،

چقدر ساده‌ام

که سالهایِ سال
در انتظارِ تو
کنارِ این قطارِ رفته ایستاده‌ام
و همچنان
به نرده‌های ایستگاهِ رفته
تکیه، داده‌ام!