-
دل........
دوشنبه 10 شهریورماه سال 1393 01:20
-
آموختن زندگی...
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 17:24
-
بی تـــــــــــــــــــو هیچ نمیخواهم....
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 17:21
بی تـــــــــــــــــــو هیچ نمیخواهم.... نه آسمان! نه زمین! نه باران! نه خیس شدن! نه تازگی! نه طراوت.... گرمای دستانت را به من بده،همه چیز را از من بگیر!!!
-
تو با פֿـوב فڪر میڪنے....
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 17:19
تو با פֿـوב فڪر میڪنے اگر با تو باشم باڪره ام و با غیر تو باشم فاפـشـﮧ؟؟؟ نـﮧ عزیز مـטּ ایـטּ طور نیست! مـטּ בر פـصار بڪارت פـبس شـבه ام اما تو בر פـصار چـﮧ؟ تو בر פـصار شرفت مـפـصور شـבه اے... هِے مَرב! مـטּ اگر بڪارتم نابوב شوב زטּ میشوم اما تو اگر شرفت از بین روב نامرב میشوے! هِے متڪبر! میـבانستے نامرב بوבنت...
-
نقطه ها
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 16:30
نقطه ها، دکمه های کلمات اند... هر حرفی که میزنیم، لباسی تنِ احساسی کرده ایم... حواسمان باشد، دکمه ها را جا به جا نبندیم
-
ویکتور هوگو
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 16:26
-
استاد....؟
جمعه 7 شهریورماه سال 1393 01:38
-
حـجاب؟؟؟؟؟؟؟؟
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 15:47
تـو خـیـابـون دیـدم نـوشـتـه بـود :مـردان بـا غـیـرت ، زنـان بـا حـجـاب دارنـد!!! ولــی بـه نـظـر مـن :مـردان با غـیـرت ، چـشـمـان بـا حـجاب دارنـد!!!
-
سخنان پندآموز
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 14:35
-
حسین پناهی
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 14:31
-
استاد مهندس بازرگان
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 14:28
-
بدجور دلم هوای خودم را کرده است...
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 14:16
هر بار تنهایی ام را باکسی قسمت کردم بارفتنش تنهایی ام چندین برابر شد حالا دیگر در ازدحام تنهایی خودم را گم کرده ام بدجور دلم هوای خودم را کرده است
-
کریستیانو رونالدو بمب منفجر کرد !
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 14:13
کریستیانو رونالدو بمب منفجر کرد ! بعد از اینکه رونالدو درخواست رئیس جمهور اسرائیل رو رد کرد که با هم ملاقات داشته باشن ! کریستیانو رونالدو گفت : اگر من هم مثل بازیکنان دیگه بگم اسرائیل را دوست دارم همه سال من را به عنوان بهترین بازیکن جهان انتخاب میکنن . ولی همه مردم میدونن که حق من را در این سال های اخیر خوردن ! ولی...
-
ارزش خوندن داره.{درسی که مرحوم کافی به یک بیحجاب داد}
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 14:06
آقای کافی نقل می کردند: داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن! هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد. می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه. برگشت،...
-
دختــــر بــودن تــاوان دارد...!
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 14:00
دختــــر بــودن تــاوان دارد...! بزرگــــــــــ میشـــوی! دل میـــــبندی! تنــــــت را برایــــش عریــــان میـــکنی! نه از روی هـــــوس! بـلکه از روی عشـق! وقتــی دلـــش را زدی؛میـــرود! و تو میـــمانی خــــودت! آن زمـــان تـو یـــک هرزه ای و او کمـی دختـــربازی کــرده اســـت!
-
خلاقیت
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 20:20
-
شـــــــرافت
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 17:51
-
بدون شرح!!!
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 17:48
-
مردانگی به...
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 14:26
-
زمان میاموزد..
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 00:30
مرگ هم آغوش من است ، آنگاهی که تو کنارم نیستی ربات گونه زندگی صفر و یک را دوست دارم یا تــــــــــــــو هستی ، یا هیــــچ چیـــز نیـــــــــــــست تمام....
-
????????
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 22:05
-
میدونی سخت ترین لحظه ی زندگی آدم چه وقتیه؟
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 21:43
وقتی بفهمی واسه کسی که تموم زندگیته فقط یه رهگذر بودی. شایـــــد ســــــــــــــــــــــال ها بعد. . . در گــــــــــذر جــــــــــــــــــــاده ها . . . بی تـفاوت ازکنــارهم بگذریم . . . و تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو. . . آهســته زیر لــــــــــــب بگویی. . . : چقدر آن...
-
حدیث
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 21:18
-
خواهرم...
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 21:13
در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن زلف خود از روسری بیرون مریز در مسیر چشمها افسون مریز یاد کن از آتش روز معاد طره گیسو مَنه در دست باد خواهرم دیگر تو کودک نیستی فاش می گویم عروسک نیستی خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین خواهرم این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست خواهرم اینقدر...
-
دروغ...
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 20:54
-
محبت...؟
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 20:53
-
دلواپسی...
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 20:52
-
مباحثه ی بی نتیجه...
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 03:58
-
سهراب سپهری
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 03:38
-
دلم می خواهد...
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 03:33
دلم لحظه ای را می خواهد ! دلم لحظه ای را می خواهد ! که تو باشی ... همین کنار نزدیک به من درست روبروی چشم هایم همنفس نفسهایم خیره شوم به لبهایت دست بکشم به تک تک اعضای صورتت بعد چشمهایم را ببندم و ... " ببوسمت " آن لحظه دنیای من تمام می شود . " به خدا که واقعاً تمام می شود "